دست من نیست...
عصرهای پاییز دلگیر می شوند ،هنگامی که دل در گرو کسی داشته باشی ،و او فرسنگها دور تر از تو و فارغ از یاد توست....
و تو دلخوش به سایه ناحضور او....
کاش وجود پیدا می کرد و با بودنش مرا بر آشکار کردن واقعیت یاری می داد.
عصرهای پاییز دلگیر می شوند ،هنگامی که دل در گرو کسی داشته باشی ،و او فرسنگها دور تر از تو و فارغ از یاد توست....
و تو دلخوش به سایه ناحضور او....
کاش وجود پیدا می کرد و با بودنش مرا بر آشکار کردن واقعیت یاری می داد.
در دریای خاطرات با تو ،شناورم.
می آیی ،می روی.....
من نظاره گری بیش نیستم.
انتظار کشیدن سخت ترین کار دنیاست، برات امید میاره، گاه غم میاره ،لبخند رو لبت میاره، گاه اشک برای چشات میاره،و تو همچنان چشم دوختی به ابتدای جاده ی دوستی تا شاید نشونی از رفیقت پیدا کنی،اما اون انقدری مشغول زندگی گذرا شده که فراموشکار شده....اما تو نا امید نمی شی،هر روز ،هر شب سر می زنی به احساس ناب تا روزی که نشونه ای ازش ببینی....و همچنان امید داری...